او که در نخستین حضور سینماییاش با «ناخدا خورشید» (ناصر تقوایی ۱۳۶۵) چشمها را خیره کرده بود کمتر در محافل جهانی دیده شد. در همین سال ناخدا خورشید، «خانه دوست کجاست؟» (عباس کیارستمی ۱۳۶۵) هم در جشنواره فجر به نمایش درآمد که آغازی بود بر درخشش بینالمللی سینمای ایران؛ در واقع نوع خاصی از سینمای ایران که مبتنی بر واقعنمایی و حضور نابازیگر بود. سیطره این سینما که کیارستمی پرچمدارش بود در همان دورانی رخ داد که هنر سعید پورصمیمی فقط در ایران دیده میشد. بازیگری دوستداشتنی که در دوران انتصاب فلهای القاب، واقعا برازنده صفت استاد بود و همیشه استاد ماند.
به یادش میآوریم با ناخدا خورشید، تحفهها(۱۳۶۶)، پردهآخر(واروژ کریم مسیحی۱۳۶۹)، دلشدگان(علی حاتمی۱۳۷۰)، آبادانیها(کیانوش عیاری۱۳۷۱)، چهره(سیروس الوند۱۳۷۵)، سرزمین خورشید(احمدرضا درویش۱۳۷۵)، ایران سرای من است(پرویز کیمیاوی۱۳۷۷)، نسل سوخته(رسول ملاقلیپور۱۳۷۸)، عروس آتش(۱۳۷۸)، یه حبه قند(رضا میرکریمی۱۳۹۰) و ... به یاد میآوریم که به شکلی شگفتانگیز، حتی در محاصره انبوه بازیهای اغراقآمیز (در مثلا سریال «در پناه تو») همیشه باورپذیر بوده و سطح والای خودش را حفظ کرده است.
بدون کمترین ادا و ادعا و رفتارهای جلوهگرایانه مرسوم و تمایل به دیده شدن جز برای هنرش؛ هنر بازیگری که او در سینمای ایران از قلههایش بوده و هست. سعید پورصمیمی بیشتر بهعنوان بازیگر نقش مکمل در سینمای ایران حضور داشته است. از ناخدا خورشید تا امروز، اغلب او را در فیلمها و سریالهایی دیدهایم که دیگران بازیگران اصلیاش بودهاند ولی ما هربار خیره بر درخشش سعید پورصمیمی بودهایم که هر حضورش حیثیتی به نقش مکمل (همان نقش دوی دیروز) بخشیده است. در ۷۸سالگی پیرمردی است دوستداشتنی که تماشای تصاویر حضورش در جشنواره کن غرابت و حسرت و ستایش را معنا میبخشد.