مسئله نخبگان مهمتر از فروش نفت و تحریم

مسئله نخبگان مهمتر از فروش نفت و تحریم

سرمایۀ انسانی مهمترین شاخص توسعه است. شاخصی که برخی از کارشناسان و اهل فن اعتقاد دارند در صدر قرار گرفته و دیگر عوامل تأثیرگذار مانند داشته‌ها و اندوخته‌های سرزمینی، تنها زمانی می‌توانند به یک عامل محرک در مسیر توسعه و پیشرفت تبدیل شوند که در خدمت اندیشه و ایدۀ سرمایۀ انسانی قرار بگیرند.

از این رو، بزرگترین اقتصادهای جهان و کشورهایی که امروز در ردۀ توسعه‌یافتگان دسته‌بندی می‌شوند، همگی بخش اصلی برنامه‌ها و اقدامات خود را روی توسعه دانش و مهارت نیروی انسانی و تبدیل آن به سرمایۀ انسانی و در نهایت به‌کارگیری آن در چرخۀ خدمت‌رسانی به جامعۀ بومی متمرکز کرده‌اند.

از این روست که کشوری مانند یالات متحده، سالیانه هزینه‌های هنگفتی را در بخش آموزش انجام می‌دهد و به حدی خود را در حوزۀ دانش و فناوری ارتقا داده که نه‌تنها نخبگان و دانشگاهیان خود را نگه می‌دارد که حتی به عنوان یک کشور مهاجرپذیر، فارغ از هر شرایط سیاسی که بر جهان حاکم باشد، همواره برای نخبگان و دانشگاهیان سراسر جهان که در زمرۀ استعدادهای ناب باشند نیز فرش قرمز پهن می‌کند. روندی که در سال‌های اخیر کشورهایی مانند چین هم انجام داده‌اند و اتفاقاً آنها نیز به دستاوردهای بزرگی رسیده و می‌رسند.

همین تجربه سبب شده که اقتصادهای نوظهور علی‌رغم توسعۀ دیپلماسی علمی و فناوری، برنامه‌های دقیقی برای حفظ فعال نخبگان و دانشگاهیان بومی و همچنین اشتغال مؤثر آنان طراحی و اجرا کنند تا در نهایت پایه‌های یک تغییر بزرگ را بنا بگذارند.

در چنین شرایطی، ایران به عنوان کشوری که در تربیت نیروی انسانی نخبه، شهرت جهانی دارد و حتی در نسبت جمعیت دانش‌آموخته و دانشگاهی نسبت به کل جمعیت رکوردار است و بعد از آمریکا و چین، سومین کشور در شاخص برخورداری از نیروی انسانی تحصیلکرده دانشگاهی است، گویا سال به سال در حفظ و نگهداشت آنها پسرفت می‌کند و معلوم نیست با خروج این تعداد دانش‌آموخته و استاد دانشگاه چطور می‌خواهد برنامه‌های توسعه‌ای خود را طراحی و اجرایی کند.

جالب اینجاست که بخش بزرگی از این خروج، توسط افرادی انجام می‌شود که در زمرۀ نخبگان واقعی جامعه هستند. افرادی که حالا در میانۀ جوانی و باتجربگی، بالاترین توازن بین علم و مهارت را دارند و بیشترین سهم را در مسیر پیشرفت کشور و رشد علمی و تربیت دانشجو و نیروی متخصص باید داشته باشند. این‌که کارن ابری‌نیا، دبیر کانون صنفی استادان دانشگاهی ایران اعلام کرده در سال‌های اخیر بیش از فقط بیش از 1500 استاد فنی‌مهندسی کشور را ترک کرده‌اند، یک فاجعۀ بزرگ در شاخص سرمایۀ اجتماعی است. صنعتی شریف اوج آمال و آروزهای دانشجوهای ایرانی است و در این چند دهه به برند علم و فناوری کشور تبدیل شده است. این‌که هیئت علمی و استادی این دانشگاه را که قطب نخبه‌پروری و نخبه‌پذیری کشور است را ترک کند، اصلاً اتفاق کوچکی نیست که به راحتی بتوان از آن چشم‌پوشی کرد و یا به حرف‌درمانی بسنده کرد و باز هم همان حرف‌هایی از این نمونه که هویت ایرانی_اسلامی را باید در آنها تقویت کرد و حس وطن‌دوستی را، زد.

نمی‌شود ادعا کرد تمام 1500 استاد از مجموع 6 هزار استاد رشته‌های فنی_مهندسی (نه دانشجو و دانش‌آموخته) که در 5 سال گذشته کشور را ترک کرده‌اند یا هویت ایرانی_اسلامی نداشتند و یا وطن‌دوست نبودند! با چه سندی می‌توان ادعا کرد تمام نزدیک به 70 هزار دانشجو و یا به عبارت غیررسمی 200 هزار دانشجوی ایرانی که در 20 سال ایران را ترک کرده‌اند، نه ایران را دوست دارند و نه خانواده و نه عرق ملی_دینی دارند؟ این‌که ابراهیم آزادگان استاد دانشگاه صنعتی شریف می‌گوید به طور میانگین هفته‌ای یک استاد، دانشگاه شریف را ترک می‌کند و در سه سال اخیر این روند سیر صعودی گرفته، اصلاً اتفاقی نیست که بتوان از آن غفلت کرد.

حاکمیت و دولت و مجلسی که امروز برای فروش نفت به تلاطم افتاده و مدام تلاش دارد راه‌هایی برای فروش نفت در شرایط تحریمی پیدا کند و مدام به توسعۀ دیپلماسی با شرق و غرب می‌اندیشد، آیا اصلاً متوجه این موضوع هست که هر یک نفر از نخبگان برای کشورهای دنیا میلیاردها دلار ارزش دارد؟ آیا اصلاً این را درک می‌کند که اهمیت یک نخبه در روند توسعه و تعالی یک کشور بیشتر از ده‌ها چاه نفت نفت است؟ آیا اصلاً درکی از این موضوع دارد که در گیرودار میدان با غرب و دیپلماسی با شرق، چه اتفاقی در لایه‌های سرمایۀ انسانی می‌افتد و استاد دانشگاه به عنوان الگو و پیشران و لوکوموتیو یک گروه دانشگاهی و نخبگانی وقتی از کشور مهاجرت می‌کند، موج بلندی از ناامیدی نسبت به اصلاح وضعیت کنونی را پشت سر خود به راه می‌اندازد و صف مهاجرت دانشجویان را شلوغ‌تر می‌کند؟ آیا اصلاً متوجه این موضوع هستیم که حتی در صورت برداشته شدن همه تحریم‌ها و رسیدن به بالاترین ارتباط با شرق و غرب، باز هم شرط اصلی برای تحقق مطلوب، حضور فعال نخبگان است؟ آیا اصلاً متوجه این شده‌ایم که تمام مشکلات امروز اقتصاد و فرهنگ و سیاست داخلی و خارجی که با آن درگیر هستیم، حاصل بدرفتاری با نخبگان از اواسط دهه 80 است؟

کاش حاکمیت و دولت در کنار این همه دغدغه برای ارتباط راهبردی با چین و روسیه و تلاش برای نشان دادن قدرت موشکی به اسرائیل و اروپا و یا تودهنی زدن به ترامپ، کمی و فقط کمی به دنبال اصلاح ارتباط خود با نخبگان و دانشگاهیان بود و پای میز مذاکره با آنان می‌نشست. آن‌وقت هم رابطه راهبردی با شرق اصلاح می‌شد، هم غرب و اسرائیل به توان ایران اذعان می‌کرد و هم ترامپ قبل از هر تهدیدی، اول حرفش را مزه‌مزه می‌کرد.

منبع: روزنامه تماشاگران امروز

 

دیدگاه‌ها
در حال ثبت دیدگاه...

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.