در موضوع مهاجرت بیشتر از خود مهاجرت، میل به مهاجرت خطرناک است. حسی که نشان میدهد فرد تعلق خاطرش را نسبت به سیستمی که در آن زیست میکند، از دست داده و بیش از ماندن و ساختن، به رفتن و هجرت فکر میکند. طبیعیست که چنین فردی هرگز نمیتواند تمام اندوختهها و ظرفیتهای ذهنی و مغزی و مهارتها و توانمندیهای خود را بروز دهد که چه بسا در انجام وظایف نوعی اهمال سهوی هم مرتکب میشود. به خصوص اینکه میل مهاجرت یعنی بریدن از مبدا و نرسیدن به مقصد و هیچ چیز به اندازۀ بلاتکلیفی یک عنصر را در یک سیستم ناسازنده نمیکند.
حالا به این پیشنیاز کافیست نگاهی به آمار تقاضای مهاجرت در پزشکی بیاندازیم. جایی که به گفتۀ مسئولان بیش از 30 هزار پزشک در 7 سال اخیر تقاضای مهاجرت کردهاند؛ حال آن که پزشکان به لحاظ درآمدی و رفاه، در بالاترین سطح جامعه دستهبندی میشوند ویا لااقل امید بیشتری نسبت به همردههای خود دارند.
نکتۀ مهم دیگر اینست که همین تعداد نیز اصلاً طبابت نمیکنند و دچار مهاجرت خاموش شدهاند. یعنی بیش از 30 هزار پزشک حتی در این حوزه فعالیت هم نمیکنند که اگر این آمار را به آمار متقاضیان مهاجرت اضافه کنیم، خواهیم دید که چه ظرفیت بزرگی که برای کشور هزینه داشته است، اینگونه سوخت میشود.
جای تأسف اینجاست که این میل حالا به صورت اپیدمی در جامعه دانشجویی رشتههای پزشکی هم در حال رواج است و دقیقاً به همین دلیل هر اندازه هم که ظرفیت افزون شود، باز هم تأثیری در جبران کمبودها ندارد، زیرا موجهای جدید، میل بیشتری به مهاجرت از کشور دارند و اصلاً برخی از افراد تنها به همین دلیل وارد عرصۀ پزشکی میشوند.
همه این موارد نشان میدهد که این حوزه نیاز به بازنگری جدی در سیاستها و صدالبته آسیبشناسی دارد تا اولاً ریشههای چنین پدیدههایی پیدا شود و ثانیاً بتوان با یک برنامۀ منسجم که اهداف کوتاهمدت و بلندمدت دارد، مسیر را اصلاح کرد.
قطعاً عوامل چنین رخدادی چند بُعدی است و برنامۀ تدوینی هم باید چند بُعدی و ناظر به همۀ وجوح باشد؛ نه اینکه طبق معمول با دستاویز کردن مسائل مالی و محدود کردن همه عوامل به موضوع معیشتی، راحتترین دلیل را پیدا کرد.
منبع: روزنامه تماشاگران امروز