«زن» رد قدم‌هایش تا سال‌ها بر خاک می‌ماند

«زن» رد قدم‌هایش تا سال‌ها بر خاک می‌ماند

خشایار فیلسوف

گاهی
جهان
برای روشن شدن
به کبریتی احتیاج دارد
که از جیبِ یک زن درمی‌آید.

نه از آتش؛
از نفسش.
از همان جایی که
خدا روز اول
به جای خاک،
«حوصله» ریخت.

و تو اگر دقیق نگاه کنی،
می‌بینی هر زنی
در سینه‌اش
یک پنجره دارد
که رو به طلوع باز می‌شود
حتی وقتی
دیگران خیال می‌کنند
شب،
تا استخوانِ او رسیده.

زن
رازِ جهان است
نه چون پوشیده است؛
چون هر بار که پرده‌اش را کنار می‌زنی
جهان دیگری پشت آن می‌بینی.
یک‌بار
دریا؛
یک‌بار
بیابان؛
یک‌بار
خانه‌ای که از بوی نان و نامِ او گرم است.

زن
تعلیقِ شیرینی دارد؛
مثل دستی که پیش از افتادنِ کسی
بین زمین و آسمان
مکث می‌کند
و تقدیر را
ویرایش.

زن
نامش را نمی‌گوید
تنش فریاد نمی‌شود
اما
ردّ قدم‌هایش
تا سال‌ها
بر خاک می‌ماند.
مثل چاهی عمیق
که مسافر
فقط یک‌بار از آن آب می‌نوشد
اما تشنگی‌اش
تا همیشه
رفتارِ آب را یاد گرفته.

زن
لحظه‌ای‌ست
که جهان
در آن
نفسِ دومش را می‌کشد.
لحظه‌ای‌ست
که درد
از پنجره بیرون می‌رود
و امید
از همان پنجره
پا به داخل می‌گذارد.

زن
آهسته است
اما توقف نیست.
آرام است
اما خاموش نیست.
ساکت است
اما سکوتش
هزاران «من هستم» دارد.

و اگر روزی
کسی
تمام چراغ‌های دنیا را خاموش کند،
تو کافی‌ست
در دل زنی بنشینی
تا بفهمی
نور
گاه از آسمان نمی‌آید؛
از انسانی می‌تابد
که نامش را
با هزار احتیاط
زن گذاشته‌اند.

 

لینک کوتاه http://www.tamashagarannews.ir/news/155391
دیدگاه‌ها
در حال ثبت دیدگاه...

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.