پرسش کلیدی این است: آیا اروپاییان سرانجام از لاک محافظهکاری سنتی -تاریخی خود بیرون میآیند و به تصمیمی تن خواهند داد که به امیدها درباره تجدید تعاملات سازنده با تهران پایان دهد؟ در این صورت پرسش بعدی آن خواهد بود که کدام دولت اروپایی پیشگام اعلام شکایت قضائی علیه سپاه پاسداران خواهد شد تا بستر تروریستی نامیدن این نهاد نظامی رسمی ایران از سوی بزرگترین اتحادیه جهانی فراهم شود؟
بسیاری ناظران همچنان براین باورند که به رغم برخی مواضع تند و تیز «اعلامی» اروپاییان، اما ساکنان قاره پیر هنوز بر نگرشهای «ایدهآلیستی – محافظه کاری» خود وفادارند. از این رو بعید است آنچه پارلمان اتحادیه اروپا در آخرین نشست خود در متهم کردن سپاه پاسداران به تروریسم انجام داد، در دستور کار واقعی نه تنها شورای وزیران، سران و بلکه اتحادیه قرار گیرد. اروپاییان زخم دو جنگ جهانی را چشیدهاند. علاوه براین هنوز نه تنها از نقاهت جنگهای بالکان وخاورمیانه، بحران مالی سال ۲۰۰۸ و کرونا خلاصی نیافتهاند، بلکه جنگ اوکراین هم مزید بر علتی است که سیاستگذاران اروپایی را در تصمیم سازی منازعه آمیز تازه، دچار عدم قطعیت پیشبینی آینده میکند. در اینحال اروپاییان که از سال ۲۰۰۳ میلادی تاکنون پیگیر ایجاد توافق هستهای با ایران بودهاند، نمیتوانند و نمیخواهند به سادگی از زحمات و دستاوردهایشان رخت بشویند.
آنچه در بالا آمد شامل دو منظر خوشبینی و بخشی از واقعگرایی است. وضع جاری اما روی دیگر هم دارد. اروپاییان از تابستان ۲۰۲۲ میلادی( مرداد ۱۴۰۱) چهرهای دیگررا از خود به تهران نشان دادهاند. «جوزفبورل» در پی ناکامی آخرین تلاشهایش برای زنده کردن گفتوگوهای برجامی، پایان آن را حداقل در چشمانداز قابل پیشبینی اعلام کرد. کمیسیر سیاست امور خارجی اتحادیه اروپا از این پس کلامش را نزدیک به آهنگی کرد که گاه به مواضع تند و تیز دولت «دونالد ترامپ» علیه جمهوری اسلامی ایران تنه میزند.
اروپاییان چند گام موثر را در کاستن از تعاملات مسالمتآمیز خود با تهران برداشتهاند:پایان و یا تعلیق گفتگوهای برجامی؛ اعلام تهدید به اجرای سیستم ماشه؛ افزایش تحریمهای موضوعی و اشخاص؛ اعلام تحریم و تروریست خواندن سپاه پاسداران در پارلمان اروپا و سرانجام احتمال «امنیتی» کردن پرونده هستهای ایران و در اینحال ابراز تمایل به پیروی از قطعنامه پایانی اجلاس فصلی پارلمان اتحادیه اروپا. این روند ممکن است در فرایند مرحلهای خود تصویری تازه را پیش چشم قرار دهد که با گذشته تفاوت ماهوی دارد. مهمتر اینکه تهران نیز گام به گام به تصمیمهای اروپاییان واکنش نشان داده و بر تندی کلام و تهدیدهای خود افزوده است.
اگرچه به رغم برخی تحولات در تشدید تنشها میان اروپاییان و تهران، هنوز تا نقطه جوش و انفجار فاصله باقی است اما فقدان ابتکار و ایده موثر از سوی طرفها برای کاستن از شدت تنشها، میتواند چشمانداز را برای همگان هشدارآمیز کند.
به نظر میرسد هر یک از طرفها به نتایج رفتار و تصمیمهای بازدارنده خود امید بستهاند. «جوزف بورل» در کلام پر از انتقادهایش علیه دولتمردان ایرانی،همچنان از امیدواری برای بازگشت به گفتوگوها میگوید. تهران نیز فارغ از برخی مواضع تند جناحهای سیاسی داخلی به شکل رسمی خواستار توقف تصمیمهای ساختار شکنانه اروپاییان و حتی واشنگتن است. در این میان دو طرف با سنگینی فشار افکار عمومی نیز روبهرویند. این یکی از همان ویژگیهای سپهر قرن بیستویکمی است که به قول معروف، دست دولتمردان را در حنا گذاشته است. تصمیم سازی دولتمردان در دوران تازه به مراتب سختتر از گذشتهای است که میشد همه چیز را پشت پرده حلوفصل کرد.
بوروکراسی تصمیم سازی در اتحادیه اروپا، شاید فرصتی باشد تا طرفها امکان مصالحه را به گونهای فراهم کنند که کار به نقطه پایان نکشد. تردید دولتهای اروپایی را در تن دادن به خواست پارلمان اتحادیه اروپا میشود در اظهارات برخی سران قاره سبز دریافت؛ همانگونه که «حسین امیر عبداللهیان» و سخنگوی او در وزارت امور خارجه در روزهای اخیر برخی تلطیفها و تعدیلها را به شدت اظهارات خود آمیختهاند. به هرحال آنچه واقعی است و انکار ناپذیر؛ بالا گرفتن تنشی است که اگر بیمحابا ادامه یابد، نقطه جوش را به انفجار نزدیکتر خواهد کرد. در این صورت نه تنها اروپاییان و بلکه تهران نیز ناگزیر از لاک محافظهکاری خروج خواهند کرد. اکنون همه چیز به تار مویی بسته است.