او وقتی به ایران میرسد دستگیر و زندانی میشود و این سرآغاز ماجراهای جدیدی است.
اینبار احمد کاوری نه به عنوان کارگردان بلکه خود به عنوان رئیس زندان عراقیها در فیلم شماره ده به کارگردانی حمیدزرگرنژاد و تهیهکنندگی ابراهیم اصغری حاضر شد تا داستان زندگی تنها اسیر جنگ که موفق به فرار از زندان شده بود را روایت کند.
اسیری به نام محمد عبدی که اکنون تکنسین اتاق عمل است و صدام هم چهل میلیون دینار برای سر این شخصیت واقعی جایزه گذاشته بود چون او تمام ساختاری امنیتی را در هم شکست.
_به بهانه این نقش به گفتوگو با احمد کاوری پرداختیم که در ادامه میخوانید.
چه شد که به این گروه پیوستید و در انتخاب بازیگر نقش داشتید؟
راستش را بخواهید گروه به من پیوست. (باخنده) من به عنوان دوست ابراهیم اصغری و حمید زرگرنژاد به عنوان مجری طرح و تیم انتخاب بازیگر این کار را انجام دادیم و توانستیم کار را در مدت زمان بسیار بسیار کوتاه به پایان برسانیم.
من قصد نداشتم خودم بازی کنم به خاطر ارتباطی که با بچهها داشتم انتخاب بازیگر فیلم بر عهدهام بود. من در فیلم قبلی آقای زرگرنژاد هم بودم و نمیخواستم این نقش را تکرار کنم اما در نهایت سعی کردیم به گونهای جلو برویم که تکراری نباشد و از سابقه ذهنی مخاطب دور شود. ایده قطع دست مثلا از جمله این موارد بود.
_کارکردن در حیطه دفاع مقدس چه سختیهایی دارد؟
فیلم دفاع مقدس بخاطر ویژگیهایش از جمله، لباس، گریم، بازیگرانش و این موارد با زمان حال حاضر متفاوت است به همین دلیل سختیهایی به دنبال دارد و عوامل باید بازگردند در زمان گذشته کار کنند. ضمن اینکه تجهیزات مورد نیاز مثل توپ، تانک، مسلسل به راحتی پیدا نمیشود. به همین دلیل هم کارش سختتر است.
_فکر میکنید فیلم شماره ده مورد استقبال داوران جشنواره قرار بگیرد؟
من نمیدانم داوران این دوره چه کسانی هستند و آیا چنین فیلمهایی مورد پسندشان هست یا نه، اما تمام بچههای این تیم تلاششان را کردند تا اثر مناسب و درخوری را به مخاطبان ارائه دهند. مخاطب باید این اثر را ببیند و بپسندد و من به شخصه این اثر را دوست داشتم.
_سینمای ما تا چه اندازه یه فیلم قهرمانپرور و قهرمان محور نیاز دارد؟
کلا سینما برای پرداختن به این ماجراها کم است، هرچند فیلم درباره قهرمانان ساخته شود، بازهم کم است چون بازهم لحظاتی از زندگی قهرمان مغفول میماند، به همین جهت چه یک فیلم ساخته شود، چه ده فیلم، باز یک بخشی از زندگی و داستان قهرمانی کم میماند.
_فیلم سینمایی شماره ده و زندان بعثیها را با فیلم سینمایی نفوذی مقایسه کنیم، چهقدر از فضای این دو فیلم را متفاوت از یکدیگر میبیند؟
نکته این است که هیچ فیلمی را نمیتوان با فیلم دیگری قیاس کرد و در این دو فیلم فقط فضای اسارت و زندانها مشترک بوده است وگرنه شماره ده نگاه آقای زرگرنژاد است و نفوذی نگاه من ولی قطعا یک مشترکاتی هم دارد.
_فکر نمیکنید یکی از عواملی که باعث شده شما در این فیلم حضور داشته باشید، فیلم سینمایی نفوذی باشد؟
نه، این ماجرا کاملا اتفاقی شد و درخواست از من برای حضور در فیلم کاملا به همان ماجرای دوستی من با آقای اصغری باز میگردد.
_در یک دورهای محوریت قهرمانان ما افرادی چون جمشید هاشمپور یا همان جمشید آریا که با نام زینل میشناسیم بود الان قهرمانان واقعی در سینما حضور دارند؟ سینمای ما به سمت قهرمان پروری رفته است؟
نه هنوز سینمای ما به آن سمت نرفته و جای خالی قهرمان در سینمای ما دیده میشود، بعضی از آثار سینمایی هستند که رگههای قهرمانی دارند. الان قهرمان به معنای هیرو یا همان ابر قهرمان نداریم. قهرمانان ما در حال حاضر واقعی هستند و ابر قهرمان ساختگی دیگری نداریم.