چرا ما ایرانیها درزمان حیات یک نفر همیشه نق میزنیم و به او اعتراض میکنیم، اما همین که دار فانی را وداع گفت و از بین مارفت، زانوی غم به بغل میگیریم و برایش گریه و زاری میکنیم و عزا و ماتم میگیریم؟!
نه این که بخواهم این گونه وانمود کنم که طرفدار دو آتشه و صد در صدی مرحوم رئیسی بودهام و نه آن طور که او را قبول نداشتهام، بلکه مثل خیلی دیگر از هم وطنانم به او با دیده احترام نگریستهام. چه بسیار کسانی بوده و هستند که به او انگ بی سوادی و ضعف در مدیریت اجرایی کشور را میزدند و چه بسا افرادی که اصلا او را به عنوان یک سیاست مدار با دیگر سیاسیون، مقایسه نمیکردند! واقعا چرا این طور است؟ چرا ایرانیها در زمان حیات اشخاص ذی نفوذ و سیاسیون و فعالان مملکتی، خیلی بد برخورد میکنند و در زمان فوت همین افراد، این قدر به سر و سینه میزنند و ابراز ناراحتی میکنند. درست میگفتند و میگویند که رئیسی سیاسی نبود، سیاست مدار نبود، اصلا سیاست بلد نبود! برای این که او مردی از جنس مردم کوچه و بازار بود و آنها را به خوبی میشناخت. مرحوم شهید،رئیسی بنا به وعده هایش در مدت کوتاه مسئولیت اش، بر کنترل تورم و گرانی، تأثیر بسزایی نگذاشت، فارغ التحصیل یکی از دانشگاه های معتبر غربی مثل سوربون فرانسه یا پرینستون و هاروارد آمریکا نبود، نظریه اقتصادی نداده بود و ادعای آن راهم نداشت، به همین دلیل نتوانست ارزش ریال را بالا ببرد و یا حداقل آن را در برابر توفان تورم، تثبیت کند، رئیسی نتوانست خیلی از کارهایی را که میبایستی انجام دهد، واقعا عملی کند، هر روز هم کارمندها و بازنشسته ها، پلاکارد به دست، در خیابانها علیه دولت او شعار سر میدادند، در محافل مثلا روشن فکری همیشه به او متلک میانداختند و او را به باد انتقاد میگرفتند! پس؛ رئیسی که بود و چه کرد؟! او اصلا مدعی نبود که کس خاصی است، شاهکار او این بود که جای خودش را در دل مردم ضعیف و متوسط باز کرد، در قلب توده های محروم جاگرفت، ذرّهای آرام و قرار نداشت، اتفاقا دیپلماسی خارجی را در برابر کنش گران متکبر که جز خودشان، هیچ کس را آدم حساب نمیکردند، به خوبی میدانست و به آنها عملا فهماند که سخت در اشتباه هستند و باید به ایران قدرت مند، احترام بگذارند، ولو آن که این گونه برخوردها ممکن بود به گسترش درگیری های منطقهای بیانجامد که البته به چنین چیزی هم، منجر نشد. رئیسی در واقع خیلی کارها کرد که مدعیان اندیشه و سواد، ندیدند. قصد من به هیچ وجه دفاع و حمایت کورکورانه از یک شخص نیست، بلکه حقایقی است که دیدهام و احساس کردهام و هم اکنون بازگو میکنم. میخوام لحظات، روزها و هفته های پس از آسمانی شدن او را بگویم و بگویم که به خاطر بیاورید که مردم پس از رفتن اش چه کردند و قاب تلویزیون لانگ شات های فراوانی از تراکم و ازدحام مشایعات کنندگان از پیکرش را به جهانیان نشان داد و به همه فهماند که سیاست این است، نه ترفند و تزویر و فریب و به زعم برخی پوپولیسم و عوام فریبی! نشان داد که او به راستی مردمی، مردم دوست و از جنس مردم بود، شخصیت کاریزماتیک داشت، نه این که تعمدا و تلویحا بخواهد خودش را مردمی نشان دهد، حال اگر کسی باشد که شخصیت کاریزماتیک داشته باشد و اهل سیاست باشد و زبان سیاست راهم بفهمد که نور علی نور میشود! رئیسی در کشوری رئیس شد که هیچ کس حتی کلمه رئیس را هم قبول ندارد و همه برای خودشان رئیس هستند، کشوری که ۴۶ سال بزرگ ترین اقتصاد دانان و سیاست پیشگان و ابر قدرت های دنیا، در لبه تیز تیغ تحریم و تهدید و فشار قرارش داده بودند و هنوز آثار شوم هشت سال جنگ را از بدنه خود نزدوده بود که جنگ های گسترده فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی علیه اش به راه انداختند، کشوری که نخبگانش به هر دلیل جلای وطن میکنند و راه مهاجرت به کشورهای دشمن را در پیش میگیرند، کشوری که پیوسته مورد هجمه غول های رسانه های امپریالیستی و صهیونیستی قرار میگیرد، به راستی چرا مردم ایران، چنین اند؟!
فیلمهایی که شبکه های خارجی از روز وداع مردم ایران با رئیسی در خیابانها گرفته بودند و به جهان مخابره کردند، واقعا حیرت انگیز بود، چه بسیار روسای مجالس، روسای جمهور، وزرای امور خارجه، نمایندگان سیاسی و بزرگان از جهان امروز که در مراسم بزرگداشت او که شرکت نکرده بودند، حتی از کشورهایی که آشکار و پنهان با ما سر دشمنی داشتند! اینها همه، نشان از دیپلماسی موفق رئیسی داشت، ارزش های ماندگاری که برخی نمیتوانستند آن راببینند، اما مجبور بودند که ببینند!