براساس این مصوبه در محدوده بافتهای فرسوده و ناکارآمد شهری، افزایش تراکم، تسهیل در ضوابط پارکینگ و معماری و اختلاط کاربریها برحسب گروههای چهارگانه با هدف ایجاد انگیزه برای توسعهگرها، سرمایهگذاران و مالکان اعطا میشود.
این گروهها شامل بازآفرینی یکپارچه در مقیاس بلوک شهری، نوسازی در مقیاس محورهای اصلی محلهای، نوسازی در عمق بافت فرسوده شهری و نوسازی قطعات غیر قابل تجمیع است.
محمدسعید ایزدی معاون پیشین وزارت راه و شهرسازی درخصوص این که این بسته های تشویقی چه میزان برای سرعت بخشی به جریان نوسازی کمک میکند و این بسته که از برخی از خطوط اسناد فرادست شهر تهران هم عبور کرده؛ خطوطی مثل افزایش تراکم ساختمانی و عدم تأمین پارکینگ به ازای هر واحد ساختمانی میتواند در این حوزه مفید باشد یا تاوانی برای شهر دارد؟ به اکو ایران میگوید: بعد از مصوبه شورای عالی شهرسازی در دهه 80 و توجه بیشتری که از سال 1385 به موضوع بهسازی و نوسازی شهری صورت گرفت،بخشی از نوسازی را بر عهده خود ساکنین و مالکان گذاشته و دولت و شهرداریها در جایگاه حمایتگر و تسهیلگرباشند. پیش بینی اولین بستههای تشویقی از همان سال 1385 آغاز شد؛ ولی به دلایل مختلف وقتی آسیبشناسی میکنیم، میبینیم این بستهها کارآمدی لازم خودشان را نداشتند هرچند بستههای سال 94 منجر به توفیقاتی شده و نوسازیهایی صورت گرفته، ولی ما صرفا تلاشمان بر این بوده که از طریق این بستهها، قوانین و دستورالعملها، به ابعاد کمّی موضوع توجه کنیم و جریان نوسازی را با عدد و رقم پیش ببریم،بنابراین منجر به آن کیفیتهایی که از آن انتظار داریم نشده است.
او ادامه میدهد : اگر بخواهیم امید به نوسازی توسط نیروی گسترده و بزرگ و عظیم مردم و بخش خصوصی داشته باشیم، قطعا باید به سمت بستههای تشویقی و بستههای حمایتی برویم. ولی این بستهها چه فرایندی را دنبال میکنند؟ آیا همزمان با این بستهها به وظایف خودمان هم عمل میکنیم؟ بسته تشویقی یکی از اقداماتی است که میتواند زمینهساز جریان نوسازی یا بازآفرینی باشد؛ ولی ارتقاء زیرساختهای شهری (که وظیفهی دولت و شهرداری است)، توسعه خدمات روبنایی و بسیاری اقدامات دیگر انجام شده است ،تا بتواند آن بستههای تشویقی کارآمد باشد؟ از همه مهمتر، بحث خود ماهیت بستههای تشویقی است. آیا ما صرفا با تشویق مردم از ابعاد اقتصادی یعنی افزایش یک یا دو طبقه ساختمان، میتوانیم امید داشته باشیم که مردم به نوسازی بپردازند و با بارگذاریهای عجیب و غریبی که در این محلات صورت میگیرد ناشی از این افزایش تراکم، باز هم کیفیت زندگی تأمین شود؟
ایزدی تاکید میکند : در بحثهای تشویقی دچار نقصانهایی هستیم و به ابعاد کلانتر بیتوجهایم که در ادبیات شهرسازی به آن میگوییم نگاه شهرنگر در این موضوع نبوده؛ یعنی ما صرفا با موضوع نوسازی شهری میخواهیم مردم را ترغیب و تشویق کنیم، ولی از آن طرف صدمههای جبرانناپذیری به این عرصهها میزنیم.
او درپاسخ به این پرسش که این بسته های تاوان بیشتری دارد تا منافعی که تصمیم گیران به دنبال آن هستند میگوید : قطعا تاوان بیشتری دارد، مثالهای خیلی روشنی داریم مثل خانیآبادی ، نوسازی صورت گرفته، ولی طبق تحقیق بسیار ارزشمندی که دکتر اعتماد انجام دادند، نشان میدهد میزان تعلق مردم و ساکنین به محله کاهش پیدا کرده است، تعاملات اجتماعی و سرزندگی اجتماعی و فرهنگی که در محله بوده کاهش پیدا کرده، جابهجایی جمعیتی جدیای صورت گرفته و آن جابهجایی جمعیتی مثل پروژهی نواب منجر به بروز آسیبهای اجتماعی گستردهای در آن محلات شده است. ما به دنبال چه هستیم؟ ما صرفا به دنبال نو کردن ساختمانها هستیم؟یا نه، به دنبال کیفیت زندگی ؟به نظر میرسید این ابعاد به شدت در تدوین ضوابط و مقررات مغفول بودند. مشکل بزرگی که ما در سالها داشتیم، بیتوجهی به تفاوتها در محلات و محدودههای شهری است .