زشتتر از الفاظ رکیک خداداد، تایید کردن نمایندۀ مجلس است؛
این گُل زدن به دروازۀ آمریکا نبود، گِل زدن به در تلویزیون بود
در شب پخش مستقیم مراسم قرعهکشی صداوسیما، یک اتفاق عجیب افتاد. مسئولان رسانۀ به اصطلاح ملی که همیشه خود را از دغدغهمندان فرهنگ و ادب معرفی کردهاند و حتی به همین دلیل هم بود که اظهار کرده بودند به هیچ عنوان مجوز را به ساترا نمیدهند تا خداینکرده اتفاق خلاف موازینی رخ ندهد، در شب پوشش برنامه الفاظی را پخش کردند که حتی در کوچه و خیابان هم به سختی میتوان آنها را شنید. آن هم نه یکبار که دو بار.
حسین سلیمی- موضوعی که به خوبی نشان میدهد وضعیت تلویزیون چگونه اداره میشود. چه اشتباه از مهمان باشد، چه از مجری، چه از کارگردان و چه از صدابردار و چه از پخش، باید فاتحه چنین رسانهای را خواند که حتی نمیشود با خانواده نشست و برنامههای آن را با خیال راحت دید و شنید.
از آن بدتر، خوشحالی نمایندگان تندروها در مجلس از مدیریت افراطیها و بیادبی منشوری بازیکن سابق تیم ملی در صداوسیماست.
مجتبی زارعی در حالی که خود را مسئول کمیته قدرت ملی وجنگ های شناختی کمیسیون امنیت ملی معرفی میکند، بلافاصله بعد از شنیدن و نشر این بیادبی و رفتار زشت، نوشت: "تلویزیون دیشب از روی غفلت با بردن تصاویر سیرکِ یک قاتل و متجاوز به خانههای مردم دروازه ایرانیان را باز کرد اما خداداد عزیزی با بازسازی گلزنی جام جهانی ۱۹۹۸ به آمریکا نتیجه رابه سود ایران تغییر داد؛ به عنوان مسئول کمیته قدرت ملی وجنگ های شناختی کمیسیون امنیت ملی از اوتشکر میکنم."
این واکنش از آن حرفها زشتتر و زنندهتر بود آن هم از سوی فردی که خود را نماینده مردم در بالاترین نهاد قانونگذاری میداند و باید عصارهای از شخصیت و فرهنگ و اصالت ایرانی باشد. تأیید این عده بر آن حرکت زشت، نشاندهندۀ نوع گفتمان محبوب جریانی است که در سالهای متمادی با رویکرد تهاجمی، از تاختن به هیچ شخصیتی ابا نداشتند و بارها و بارها از تریبونها و میکروفونهای مختلف، ادبیاتی شبیه به همین کلمات یا همان بوسیدن نشیمنگاه ترامپ و غیره را در مقابل مخالفان خود به کار گرفتهاند. جالب اینجاست که زارعی از غفلت صداوسیما خوشحال است و این یعنی از نظر او اتفاقاً صداوسیما باید با همین ادبیات صحبت کند.
جریانی که به حداقلها هم پایبند نیست و اساس گفتمان خود را بر توهین بنا گذاشته، طبیعی است که از چنین کلمات زشتی پای پربینندهترین برنامۀ تلوزیون و جایی که زن و دختر و بچه پای گیرنده هستند و مخاطب برنامه، نهتنها ناراحت نمیشود که حتی به وجد هم میآید. اینکه تلویزیون هم عذرخواهی درخوری نکند هم درو از انتظار نبود چون خود آنها هم احتمالاً از چنین گُلی که زده شد، لذت بردند!
مشخص است که چنین فردی با 200 هزار رأی در بهترین حالت نمایندۀ 2.5 دردصد مردم تهران است و عنوان "نمایندۀ مردم" برای چنین افراد کوتاهی بسیار بلند است. فردی که هنوز نمیداند جایگاه یک سیاستمدار و دیپلمات تراز کجاست و از چه ادبیاتی باید استفاده کند و چگونه باید هیجانات خود را مدیریت کند، چگونه میتواند در بزنگاهها تصمیمات خردمندانه بگیرد و حب و بغض خود را کنترل کند؟ حالا وضع کشور به جایی رسیده که افرادی با چنین شخصیت حرفهای باید روی صندلی بنشینند که زمانی جای بزرگترین و محکمترین و استوارترین شخصیتهای کشور بود که اغلب آنها در جوامع تخصصی خود علاوه بر علم و دانش، به ادب و متانت و وزانت شخصیت شهیر بودند.