این بار هم خبر فوت شهرام عبدلی هنرمند و بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر بر اثر سکته مغزی غم را بر دلمان مینشاند. او تنها 46 سال داشت و میتوانست سالها در کنار همسر و فرزندانش بهترین روزها را سپری کند. روزهایی که البته بوی خوشی از آنها نمیآید اما شاید در همین لحظه دلمان برای همه کسانی که از دست داده ایم، تنگ شود. اما باز هم طبق روال همیشه مرگ را به دست سرنوشت حواله میدهیم و از آن میگذریم.
واقعیت این است که چه برسر مردم میآید که در سن های نه چندان زیاد، سکتهها آن را اسیر میکند. اگر همین الان گوشی تلفن را برداریم و با پزشکان متخصص در این امر صحبت کنیم، اولین مسئلهای که شاید جمله تک تک و مشترک آنها باشد؛ این موضوع است که فشارهای عصبی عموما باعث بروز سکته مغزی و قلبی میشود. حتما همه ما سابقه یکی از افراد و یا آشنایان نزدیک را داشتهایم که براثر سکته جان خود را از دست دادهاند. اما واقعا چرا باید فشارهای زندگی به حدی باشد که با جان هر شخصی بازی کند. دور از ذهن نیست که فشارهای زندگی اعم از عاطفی و مالی گاهی باعث میشود تا در بدن، اختلالاتی رخ دهد. مرگ هیچ راه برگشتی ندارد.
حالا در برابر آنچه از اتفاقات امروز میبینیم، چطور باید فشارها و استرس های موجود در زندگی را کاهش دهیم. استرس در فضای هنری کم نیست و همین استرسها همراه استرس های زندگی شخصی موجب سکته در هنرمندان میشود.
هر چه باشد یادمان نرود در هر دورهای قرار نیست همه سوپراستار باشند تا نام و یادشان جاودانه بماند. هنر به ذات، فردگرا نیست و کار هنری زمانی به منزلت و ارزش میرسد که تک تک اعضای پشت و جلوی دوربین وظیفه شان را به خوبی انجام دهند. اما بی معرفتی است که هیچ وقت زندگی هنرمندان از دید مردم دیده نشود. چرا که آنچه از هنرمندان میبینیم همیشه نقشها و رلهایی است که با هنر خود به نمایش میگذارند در حالی که زندگی واقعی هنرمندان پر از استرس، فشارهای روحی و روانی است که به آن نگاهی نمیشود.
این یادداشت بهانه تلخی بود برای اینکه یادآور شویم جامعه هنری دور از استرس های زندگی نیست و همیشه در کنار بازی های شاهکار و هنرمندانه بازیگران، اتفاقات تلخ هم در کمین نشسته است. روح شهرام عبدلی بازیگر خوش اخلاق و مهربان همیشه شاد و در آرامش باشد.