یا اینکه نمیتواند تشخیص دهد که برای تصمیمگیری با کارمندان مشورت کند یا به تنهایی این کار را انجام دهند. اما مدیرانی که با سبکهای مدیریت آشنایی دارند، میدانند که در هر موقعیت باید از کدام یک استفاده کنند و در نتیجه دوراهیها را پشت سر میگذارند البته شاید جالب باشد که این سبک مدیریتی برای کشورهای توسعه یافته بیشتر استفاده میشود و در داخل کشور ما سبک جدیدی برای مدیریت وجود دارد که به آن سبک کتمان و بعد انکار و در آخر وعده تو خالی دادن میگویند.
این سبک مدیریتی در کشور بسیار جواب میدهد برای مثال همشهریان عزیز تهرانی به خاطر دارند که در روزهای گذشته چگونه خیابان مسدود شد و عبور و مرور با اختلال صورت میگرفت و حتی برای رسیدن به مقصدی که همیشه و در روزهای عادی حتی با ترافیک نیازمند صرف زمان نیم ساعته بود در روزهای گذشته به دلیل انسداد معابر بر اثر ریزش نزولات آسمانی همه شهر ترافیک بود و معابر قفل شده بودند اما شاهد بودیم مدیران شهری اتفاقاً نه تنها این موضوع را کتمان کردند بلکه از آمادگی خود برای رفع معضل ترافیک و انسداد راهها بر اثر نزولات آسمانی خبر دادند و تازه پیش بینی از آینده هوای کشور نیز ارائه دادند.
تازه این خوب ماجراست مورد داشتیم که یکی از مدیران کشور فلان معضل را در ابتدا کتمان کرد و بعد با اصرار رسانهها بر وجود آن معضل آن را انکار کرد و سپس وعده رفع همان معضلی را داد که در ابتدا آن را کتمان کرده بود. البته این سبک مدیریتی به این منزله است که مدیر از صبح تا هر زمانی که در محل کار خود حاضر است عملاً هیچ کاری انجام نمیدهد و فقط با دوستان خود دورهمی میگذارد و شب هم از شدت خستگی به دلیل خوشگذرانی روزانه سریعاً به خواب فرو میرود. جالب اینجاست که این مدیران بعدها توسط رسانهها متوجه میشوند که چه اتفاقی برای حوزه کاریشان افتاده است و بقیه ماجرا که قطعاً نیاز به بازگو کردن ندارد.
در این سبک مدیریتی دیدگاهی از بالا به پایین وجود دارد و ارتباط یک طرفه است. یعنی هر شخص از مافوق دستور میگیرد و باید دقیقاً همان دستور را اجرا کند. کارمندان نمیتوانند در کارشان خلاقیتی نشان دهند یا متدی متفاوت با آنچه مافوق به آنها گفته است را در پیش بگیرند. در چنین سازمانهایی کارمندان رفتاری شبیه به ربات دارند و هرروز وظایفشان را انجام میدهند و در پایان ماه حقوق میگیرند؛ سؤالی نمیپرسند، ایدهای برای بهبود فرایندها ارائه نمیدهند و آموزش نمیبینند و اگر هم آموزش ببینند فقط برای بودجه مضاعف گرفتن است.
به هر ترتیب قصد نگارنده از نگارش این نوشتار قطعاً توهین به مدیران ارزشمند کشور نیست که اکثریت مدیران جامعه را تشکیل میدهند و به شیوه مدیریتی کشورهای پیشرفته فعالیت میکنند نیست بلکه روی صحبت با تعداد انگشت شماری از مدیران است که هر روز سبک جدیدی برای مدیریت ابداع میکنند و در آخر هم از زمین و زمان شکایت میکنند و مشکلات را به نا خودیها نسبت میدهند.